راه ناتمام

وبلاگ شخصی محمد حسن شفیعی

راه ناتمام

وبلاگ شخصی محمد حسن شفیعی

قیصر امین پور:
چیزی از او به جای نمانده است
جز راه ناتمام

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲ مطلب با موضوع «حوزوی :: طلبگی» ثبت شده است

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
 
شاید قریب به 2 سالی هست که با این عنوان در فضای مجازی دست به قلم(کیبورد!) نشدم؛ علتهای زیادی داشته از جمله واتساپ و فیس بوک و پلاس و ... اما دلیل اصلیش رو میتونم آغاز زندگی متأهلی عنوان کنم که به کلی سیستم برنامه ریزی من رو دچار تحول کرد، به تعبیر استاد علی صفائی حائری دچار "ترکیب و تبدیل" شدم :)
 
یکی از اشتباهات مرسوم در بین ماها(دانشجویان و طلاب محترم) فراموش کاری است؛ شاید به جرأت می تونم بگم که ضمن دوران دانشجوییم تا الان بیشتر از 500 عنوان کتاب رو مطالعه کردم در زمینه های مختلف؛ اما الان که نگاه میکنم می بینم صرفا یکسری اطلاعات کلی دارم به صورت انبوه ولی پراکنده و آشفته ... خیلی جای حسرت رو بر دل من گذاشته، با خودم فکر میکردم کاش یکدهم این مطالب رو خونده بودم اما با روشی که تا هیچ زمانی مطالب رو فراموش نکنم، تصمیم گرفتم تمامی مطالب درسی و مطالعاتی رو به صورت خلاصه برداری آماده کنم تا هم برای خودم مفید باشه و هم برای دیگر دوستان، البته در باب چگونگی فراموش کاری (یادگیری، توجه ، ادراک، آموزش، انواع روش های تفکر(انتقادی،خلاق، سیستمی و ...)، حافظه کوتاه مدت و بلند مدت، یاگیری اولیه و ثانویه و ...) مطالبی جمع آوری کردم که در قالب یک مقاله مبسوط ارائه خواهم کرد.
 
انشاء الله مطالب خلاصه برداری شده را در صورت آماده شدن در همین مکان ارائه خواهم کرد ...
 
والسلام علی من تبع الهدی
 
  
  • محمد حسن شفیعی

 

ما در میان استادهای خودمان آن استادهایی را می دیدیم ابتکار دارند که زیاد معلم ندیده بودند . شیخ انصاری که یکی از مبتکرترین فقهای صدو پنجاه سال اخیر است ، از تمام علمای فعلی کمتر استاد دیده ، یعنی دوره استاد دیدنش بسیار کم بوده است. طلبه ای بود که رفت نجف . مختصری استادهای نجف را دید . بعد خودش راه افتاد دنبال استادهای متنوع . رفت مشهد . مدتی در مشهد ماند . خیلی نپسندید . به تهران آمد . تهران هم خیلی نماند . رفت اصفهان ، اصفهان کمی بیشتر ماند .

 

آقا سید محمد باقر حجةالاسلام ، در این شهر و معلم " رجال " بود . در فن " رجال " چیزهایی یاد گرفت . بعد رفت کاشان . سه سال کاشان ماند . نراقیها کاشان بودند . آنجا از همه جا بیشتر ماند . یعنی همه دوره معلم دیدن او ، اگر حساب کنید به ده سال نمی رسد . در صورتی که دیگران بیست سال و بیست و پنج سال و سی سال معلم دیده اند . آقای بروجردی را اغلب ایراد می گرفتند که کم استاد دیده ، و از نظر ما حسنش همین بود که خیلی استاد ندیده بود . ایشان هم کم استاد ندیده بود ، ده دوازده سال استادهای درجه اول دیده بود ، هفت هشت سال نجف و سه چهار سال اصفهان استاد دیده بود ، ولی نجفیها قبولش نمی کردند ، می گفتند این استاد کم دیده ، مثلا باید سی سال استاد دیده باشد . و به همین دلیل که کمتر استاد دیده بود ، ابتکارش از اغلب آن علما بیشتر بود، یعنی فکر می کرد ، مسائل ، مسائلی است که خودش فکر می کرد . مجال فکر کردن داشت . به هر حال خیال نمی کنم این مسأله جای تردید باشد که در آموزش و پرورش ، هدف باید رشد فکری دادن به متعلم و به جامعه باشد. تعلیم دهنده و مربی هر که هست : معلم است ، استاد است ، خطیب است ، واعظ است ، باید کوشش کند که [ به شخص ] رشد فکری یعنی قوه تجزیه و تحلیل بدهد ، نه اینکه تمام همش این باشد که هی بیاموزید ، هی فراگیرید ، هی حفظ کنید .

 

در این صورت چیزی نخواهد شد . و آنچه که ما راجع به تعقل می بینیم ، تعقل همان فکر کردن است ، نیروی فکر کردن خود شخص است که استنباط بکند ، اجتهاد بکند ، رد فرع بر اصل بکند . 

  • محمد حسن شفیعی